محل تبلیغات شما

افزایش توسعه با استفاده از طرحواره درمانی



اگر چنین واقعه‌ای رخ بدهد، ارتباط شما عواقب خوبی در پی نخواهد داشت و بایستی درباره‌ی ادامه دادن این رابطه فکر کنید.در اواسط سال دوم درمان، لیزا با مردی در محل کارش آشنا شد (لیزا معلم هنر در دبیرستان بود). آن مرد که اسمش ریچارد بود از همکاران لیزا در همان دبیرستان بود. اولین بار بود که لیزا رابطه‌ای محکم و باثبات را تجربه می‌کرد. ریچارد پا پیش گذاشت و خواستار ازدواج با لیزا شد. پس از چند ماه به او درخواست ازدواج داد. ریچارد قبلاً میگسار حرفه‌ای بود، اما دوازده سال بود که دور می و پیاله را خط کشیده بود. 

از لحاظ عاطفی همیشه کنار لیزا بود. آدم خونسرد و خویشتن‌داری بود و به ندرت پیش می‌آمد که کج‌خلقی کند. افراد هیجانی معمولاً با افراد منطقی ارتباط برقرار می‌کنند. عشق باثبات ریچارد به لیزا کمک کرد که هیجان‌های پرشور خود را کنترل کند، در حالی که این کار را فقط قبلاً در مقابل ما انجام می‌داد.

لیزا در ابتدای رابطه، علاقه و اشتیاق کمی داشت، اما به تدریج این علاقه افزایش یافت. این اولین ارتباط لیزا بود که چند ماه ادامه داشت، زیرا در سایر روابطش یک روزه عاشق بود و دو روزه فارغ. این مسأله باعث شد که قبل از پدیدآیی عشق شورانگیز، رابطه‌ی آنها استحکام بیشتری بیابد. لیزا کمتر احساس آسیب‌پذیری می‌کرد. بنابر این رابطه‌اش را با ریچارد حفظ کرد و کمتر او را به بی‌وفایی متهم کرد.

پاتریک به رابطه‌اش با فرانسیس خاتمه داد. او متوجه شد که تلاش برای تغییر فرانسیس در حکم جنباندن اقبال ناممکن است، زیرا فرانسیس سخت اعتقاد داشت که با هیچ مرد دیگری رابطه نخواهد گرفت. البته این ترفند فرانسیس بود تا خودش را از دست پاتریک خلاص کند. 


طرحواره محرومیت هیجانی و ازدواج بدون عشق ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. زمانی که نیازهای هیجانی کودکان در فضای خانوادگی نمی شود، آن‌ها طعم واقعی و دلچسب محبت و نوازش، حمایت و پشتیبانی، همدلی و فهمیده شدن، ارتباط و صمیمیت، توجه و احترام و دوست داشتن بدون قید و شرط را نمی چشند.

بسیاری از کودکان بهای سنگینی برای رابطه با دیگران می‌پردازند؛ آرزو می‌کنند که باید زودتر بزرگ شوند و ازدواج کنند. خیلی از آنها به جبران حمایت و محبتی که دریافت نکرده اند، در نقش یاری رسان و کمک کننده ظاهر می شوند. انگار که خود نیازی ندارند، وسیله ای می شوند برای برآورده کردن نیازهای دیگران؛ غافل از اینکه با این روش به تنهایی عاطفی خود دامن می‌زنند و محرومیت هیجانی خود را شعله ورتر می کنند!

اشتیاق واهی آنها برای استقلال و بزرگ شدن منجر به روابط عاطفی بی‌ثبات خواهد شد. آنها به امید کسب امنیت روانی خانه را ترک می‌کنند و با فردی ارتباط می‌گیرند که دوباره و دوباره، بارها و بارها احساس دوست داشتنی نبودن را به آنها پیشکش می کنند. محرومیت هیجانی ازدواج بدون عشق را در بردارد و آن را جدی بگیرید.

طرحواره محرومیت هیجانی و ازدواج بدون عشق ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. زمانی که نیازهای هیجانی کودکان در فضای خانوادگی نمی شود، آن‌ها طعم واقعی و دلچسب محبت و نوازش، حمایت و پشتیبانی، همدلی و فهمیده شدن، ارتباط و صمیمیت، توجه و احترام و دوست داشتن بدون قید و شرط را نمی چشند.

سیاری از کودکان بهای سنگینی برای رابطه با دیگران می‌پردازند؛ آرزو می‌کنند که باید زودتر بزرگ شوند و ازدواج کنند. خیلی از آنها به جبران حمایت و محبتی که دریافت نکرده اند، در نقش یاری رسان و کمک کننده ظاهر می شوند. انگار که خود نیازی ندارند، وسیله ای می شوند برای برآورده کردن نیازهای دیگران؛ غافل از اینکه با این روش به تنهایی عاطفی خود دامن می‌زنند و محرومیت هیجانی خود را شعله ورتر می کنند!

اشتیاق واهی آنها برای استقلال و بزرگ شدن منجر به روابط عاطفی بی‌ثبات خواهد شد. آنها به امید کسب امنیت روانی خانه را ترک می‌کنند و با فردی ارتباط می‌گیرند که دوباره و دوباره، بارها و بارها احساس دوست داشتنی نبودن را به آنها پیشکش می کنند. محرومیت هیجانی ازدواج بدون عشق را در بردارد و آن را جدی بگیرید.

مازیار جلوه روانشناس بالینی، طرحواره درمانگر و متخصص طرحواره درمانی

منبع:

http://maziyarjelveh.com/schemes-emotional-deprivation-unmarried-marriage/


بالاخره، دیر یا زود دیده می شوند و دوست داشته خواهند شد. متاسفانه این گونه رفتارها در کار و تحصیل و روابط دوستانه و رسمی و عاطفی مورد استقبال ویژه قرار می گیرند و افراد دچار آن قربانیان این روابط می شوند. عده‌ای از افراد که معمولاً گستره وسیعی از افراد دچار تله محرومیت هیجانی را تشکیل می دهند، نمی توانند محبت خود و یا احساسات منفی شان را بروز داده، حمایت و درک کنند؛ محبت، همدلی و حمایت بخواهند. در صورت فعال شدن این تله معمولاً کودکان احساسات و رفتارهای دوگانه ای را از خود بروز می‌دهند. هم والدین را دوست دارند و هم از آنها متنفرند. هم احساس علاقه می‌کنند و هم از آنها می ترسند و یا به شدت خشمگین هستند. اما باز هم به ندرت می‌توانند حتی در اوایل روان‌ درمانی احساسات خود را به آنها بروز دهند. عده‌ای از مراجعین از درمانگر خود انتظار دارند به عنوان یک والد حمایتگر و یا بالغ قدرتمند همیشگی ظاهر شود. ولی نه درمانگر و نه هیچ کس دیگری نمی تواند چنین نقش پررنگ و همیشگی داشته باشد و یا مانند والدین ظاهر شود و همیشگی بماند.(البته این بدین معنی نیست که روند تله درمانی نتایج مثبت شگرفی را از خود به جا نخواهد گذاشت).

تله محرومیت هیجانی

به احتمال قریب به یقین والدین این کودکان به چند شیوه رفتار می کنند:

۱. به شدت انتقادگر هستند. گویی که می خواهند به واسطه این رفتار تند و تیز از انتقاد کودکانشان در امان بمانند.

۲. کنترل گر هستند. دائما بکن نکن دارند. فرزندان را زیر یک ذره بین بسیار بزرگ قرار می دهند. احتمالاً این والدین درگیر تله معیارهای سختگیرانه، تنبیه و استحقاق قرار دارند. به شدت مظلوم هستند و نقش قربانی را بازی می کنند. ناله می کنند و غر می زنند. از زمان و سرنوشت می‌نالند و آنقدر این روند را ادامه می دهند که کودک احساس گناه را تمام و کمال تجربه می کند. تا جایی که احساس می کند مدیون والدین و یا مقصر مشکلات آنان است. در چنین شرایطی کودکان باز هم درگیر احساسات چندگانه می شوند. هم دلشان می‌سوزد و هم از دست آنان خشمگین هستند.

منبع:

http://maziyarjelveh.com/the-trap-of-emotional-deprivation/


تجارب بالینی نشان می دهد  تله محرومیت هیجانی از شایع‌ترین تله‌های زندگی است تله ای که بدون شک در کلیه روابط عاطفی نقش اساسی دارد. افرادی که در این تله گرفتار هستند، با انواع و اقسام رفتارهای مقابله ای ناکارآمد واکنش نشان می دهند. عده‌ای از آنها نشانه های طرحواره استحقاق را از خود بروز می دهند؛ به نحوی که می خواهند با کنترل و یا سطح انتظار بالای خود از مسائل درون خود فرار کنند. عده‌ای از افراد به شدت رفتارهای ایثارگرانه از خود نشان می‌دهند. استراتژی ذهنی آنان این است که اگر سرویس بدهند و از خودشان بگذرند. بالاخره، دیر یا زود دیده می شوند و دوست داشته خواهند شد. متاسفانه این گونه رفتارها در کار و تحصیل و روابط دوستانه و رسمی و عاطفی مورد استقبال ویژه قرار می گیرند و افراد دچار آن قربانیان این روابط می شوند. عده‌ای از افراد که معمولاً گستره وسیعی از افراد دچار تله محرومیت هیجانی را تشکیل می دهند، نمی توانند محبت خود و یا احساسات منفی شان را بروز داده، حمایت و درک کنند؛ محبت، همدلی و حمایت بخواهند. در صورت فعال شدن این تله معمولاً کودکان احساسات و رفتارهای دوگانه ای را از خود بروز می‌دهند. هم والدین را دوست دارند و هم از آنها متنفرند. هم احساس علاقه می‌کنند و هم از آنها می ترسند و یا به شدت خشمگین هستند. اما باز هم به ندرت می‌توانند حتی در اوایل روان‌ درمانی احساسات خود را به آنها بروز دهند. عده‌ای از مراجعین از درمانگر خود انتظار دارند به عنوان یک والد حمایتگر و یا بالغ قدرتمند همیشگی ظاهر شود. ولی نه درمانگر و نه هیچ کس دیگری نمی تواند چنین نقش پررنگ و همیشگی داشته باشد و یا مانند والدین ظاهر شود و همیشگی بماند.(البته این بدین معنی نیست که روند تله درمانی نتایج مثبت شگرفی را از خود به جا نخواهد گذاشت).

مازیار جلوه روانشناس بالینی، طرحواره درمانگر و متخصص طرحواره درمانی

زندگی خودرا دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی

منبع:

http://maziyarjelveh.com/the-trap-of-emotional-deprivation/


این فرآیند به نحوی پیش می رود که مثلا اگر طرف مقابل مادر باشد، گیر و کنترلش از تمام جهات بر فرزندش سایه افکنده است. در طرحواره درمانی جفری یانگ به کرات مشاهده شده است که مراجعین گرفتار و وابسته این کنترل می شوند. یعنی نمی خواهند و یا نمی توانند خودشان تصمیم‌گیرنده باشند. از منظر دیگر اگر طرحواره خود تحول نیافته فعال باشد، معمولاً احساس پوچی مراجعین قالب است. بنابراین زمانی که طرحواره گرفتار خود تحول نیافته فعال است، گرفتاری فرد در دیگری منجر به پوچی و بی هویتی مراجع شده است. خودآگاهی این افراد بسیار پایین است. نمی‌دانند که هستند و چه میخواهند. از استعدادهای خود شناختی ندارند و کمتر به دنبال کشف آنها رفته‌اند. اگر فرد در دوران کودکی تحت کنترل، فشار و یا پرتوقعی والدین سلطه گر خود باشد، بدون شک این طرح واره فعال خواهد شد.

طرحواره گرفتار

معمولاً این طرحواره با طرحواره طرد رهاشدگی، طرحواره نقص شرم، طرحواره وابستگی بی کفایتی، طرحواره اطاعت، طرحواره شکست، طرحواره ایثار و طرحواره محرومیت هیجانی رابطه دارد. هدف اصلی طرحواره درمانی برای مدیریت این اسکیما کمک به مراجعین جهت رشد خویشتن آنهاست. به نحوی که بتوانند از سرکوب تصمیم ها و استعدادهای طبیعی شان، عقاید، احساسات، تمایلات، خواسته ها و چارچوب های خود جلوگیری کرده و آنها را بیان نمایند. در صورت خارج شدن از پوسته کنترل دیگران و اتخاذ تصمیمات خود، موفقیت این شیوه درمانی بارز می‌گردد. آنها باید یاد بگیرند نه از رابطه با دیگران اجتناب کنند و نه در آنها حل شوند.

منبع:

http://maziyarjelveh.com/caught-schema/


طرحواره گرفتار خود تحول نیافته از دو منظر فعال می شود: از طرفی منظور از گرفتار این است که فرد در شخصیت افراد مهم زندگی اش ذوب می شود. به نحوی که نمیتواند هویت مستقلی برای خود در نظر بگیرد. این افراد معمولاً پدر، مادر، همسر، بهترین دوست و یا سمبل آنها هستند (مانند طرحواره درمانگر ). گرفتاری در هویت افراد دیگر منجر به این خواهد شد که از فردیت یافتگی و رشد اجتماعی فرد جلوگیری شود.

این فرآیند به نحوی پیش می رود که مثلا اگر طرف مقابل مادر باشد، گیر و کنترلش از تمام جهات بر فرزندش سایه افکنده است. در طرحواره درمانی جفری یانگ به کرات مشاهده شده است که مراجعین گرفتار و وابسته این کنترل می شوند. یعنی نمی خواهند و یا نمی توانند خودشان تصمیم‌گیرنده باشند. از منظر دیگر اگر طرحواره خود تحول نیافته فعال باشد، معمولاً احساس پوچی مراجعین قالب است. بنابراین زمانی که طرحواره گرفتار خود تحول نیافته فعال است، گرفتاری فرد در دیگری منجر به پوچی و بی هویتی مراجع شده است. خودآگاهی این افراد بسیار پایین است. نمی‌دانند که هستند و چه میخواهند. از استعدادهای خود شناختی ندارند و کمتر به دنبال کشف آنها رفته‌اند. اگر فرد در دوران کودکی تحت کنترل، فشار و یا پرتوقعی والدین سلطه گر خود باشد، بدون شک این طرح واره فعال خواهد شد.

معمولاً این طرحواره با طرحواره طرد رهاشدگی، طرحواره نقص شرم، طرحواره وابستگی بی کفایتی، طرحواره اطاعت، طرحواره شکست، طرحواره ایثار و طرحواره محرومیت هیجانی رابطه دارد. هدف اصلی طرحواره درمانی برای مدیریت این اسکیما کمک به مراجعین جهت رشد خویشتن آنهاست. به نحوی که بتوانند از سرکوب تصمیم ها و استعدادهای طبیعی شان، عقاید، احساسات، تمایلات، خواسته ها و چارچوب های خود جلوگیری کرده و آنها را بیان نمایند. در صورت خارج شدن از پوسته کنترل دیگران و اتخاذ تصمیمات خود، موفقیت این شیوه درمانی بارز می‌گردد. آنها باید یاد بگیرند نه از رابطه با دیگران اجتناب کنند و نه در آنها حل شوند.

منبع:

http://maziyarjelveh.com/caught-schema/


افراد در طرحواره شکست به شدت خود را با دیگران مقایسه میکنند. آنها معتقدند نسبت به همسن و سال های خود در زمینه های شغلی، مالی، عاطفی، تحصیلی، ورزشی و خانوادگی عقب تر هستند. بنابراین خود را شکست خورده می بینند. این طرحواره ارتباط تنگاتنگی با طرحواره نقص شرم، وابستگی بی کفایتی و اطاعت دارد. آنها خودشان را انسانهای نالایق، بی استعداد، دست و پا چلفتی، بی عرضه و نادان میدانند و از والدین و حتی خالق شان خشمگین هستند. معمولاً راهکار مقابله ای آنان نسبت به این افکار، تسلیم است. یعنی خودشان را تا شکست همراهی میکنند. آنها کارها را با بی میلی انجام می دهند. اهمال کاری و به تعویق انداختن کارها جزو لاینفک این طرحواره است. حال اگر راهکار مقابله ای آنان جبران افراطی باشد، اعتقاد دارند که اگر مانند بقیه با استعداد نیستند با تلاش و کار بسیار می توانند به درجه بالایی از موفقیت برسند. اتفاقاً در این شرایط موفق هم می شوند؛ اما در ذهن خود اعتقاد دارند که موفقیتشان ساختگی است یا شانسی اتفاق میافتد. این مراجعین از دیدگاه دیگران بسیار موفق هستند. اما از نظر خودشان خیر! عموماً تصور بر این است که طرحواره شکست همانند طرحواره معیارهای سختگیرانه عمل میکند. اما این چنین نیست.

کسانی که درگیر طرحواره معیارهای سختگیرانه هستند، معتقدند در دستیابی به انتظارات بالای منبع طرحواره شان (یعنی والدین) شکست خورده اند؛ اما کیفیت کارشان را بالاتر از میانگین همان جامعه قلمداد میکنند. ولی کسانی که طرحواره شکست دارند، وقتی خود را با همکارانشان مقایسه میکنند، در مقام پایینتری ارزیابی خواهند شد. با همین پیشگویی و اعتقاد به آن لاجرم خود را برای شکست خوردن آماده میکنند. تلاش نمیکنند. اهمال کار هستند و یا در بهترین شرایط تلاش می کنند و خود را باور ندارند. تفاوت مهم دیگری که وجود دارد با طرحواره وابستگی بی کفایتی است؛ افراد در این طرحواره احساس بیکفایتی شدیدی دارند و در گذران زندگی روزمره خود سخت وابسته به دیگران هستند. در طرحواره شکست افراد نگران گذران زندگی خود نیستند؛ بلکه در حوزه پیشرفت، کار، تحصیل، ورزش و غیره خود را شکست خورده می دانند.

هدف اصلی طرحواره درمانی شکست، کمک به مراجعین برای شناخت توانایی ها و استعدادهای خود است؛ تا بتوانند با هدف گذاری و برنامه ریزی صحیح به سمت پیشرفت حرکت کنند. مهارت آموزی، معیار سنجی درست و ارزیابی عادلانه از موفقیت ها و شکست ها در فرایند طرحواره درمانی بسیار مهم است.

منبع:

http://maziyarjelveh.com/failure-schema/


افراد در طرحواره شکست به شدت خود را با دیگران مقایسه میکنند. آنها معتقدند نسبت به همسن و سال های خود در زمینه های شغلی، مالی، عاطفی، تحصیلی، ورزشی و خانوادگی عقب تر هستند. بنابراین خود را شکست خورده می بینند. این طرحواره ارتباط تنگاتنگی با طرحواره نقص شرم، وابستگی بی کفایتی و اطاعت دارد. آنها خودشان را انسانهای نالایق، بی استعداد، دست و پا چلفتی، بی عرضه و نادان میدانند و از والدین و حتی خالق شان خشمگین هستند. معمولاً راهکار مقابله ای آنان نسبت به این افکار، تسلیم است. یعنی خودشان را تا شکست همراهی میکنند. آنها کارها را با بی میلی انجام می دهند. اهمال کاری و به تعویق انداختن کارها جزو لاینفک این طرحواره است. حال اگر راهکار مقابله ای آنان جبران افراطی باشد، اعتقاد دارند که اگر مانند بقیه با استعداد نیستند با تلاش و کار بسیار می توانند به درجه بالایی از موفقیت برسند. اتفاقاً در این شرایط موفق هم می شوند؛ اما در ذهن خود اعتقاد دارند که موفقیتشان ساختگی است یا شانسی اتفاق میافتد. این مراجعین از دیدگاه دیگران بسیار موفق هستند. اما از نظر خودشان خیر! عموماً تصور بر این است که طرحواره شکست همانند طرحواره معیارهای سختگیرانه عمل میکند. اما این چنین نیست.

کسانی که درگیر طرحواره معیارهای سختگیرانه هستند، معتقدند در دستیابی به انتظارات بالای منبع طرحواره شان (یعنی والدین) شکست خورده اند؛ اما کیفیت کارشان را بالاتر از میانگین همان جامعه قلمداد میکنند. ولی کسانی که طرحواره شکست دارند، وقتی خود را با همکارانشان مقایسه میکنند، در مقام پایینتری ارزیابی خواهند شد. با همین پیشگویی و اعتقاد به آن لاجرم خود را برای شکست خوردن آماده میکنند. تلاش نمیکنند. اهمال کار هستند و یا در بهترین شرایط تلاش می کنند و خود را باور ندارند. تفاوت مهم دیگری که وجود دارد با طرحواره وابستگی بی کفایتی است؛ افراد در این طرحواره احساس بیکفایتی شدیدی دارند و در گذران زندگی روزمره خود سخت وابسته به دیگران هستند. در طرحواره شکست افراد نگران گذران زندگی خود نیستند؛ بلکه در حوزه پیشرفت، کار، تحصیل، ورزش و غیره خود را شکست خورده می دانند.

هدف اصلی طرحواره درمانی شکست، کمک به مراجعین برای شناخت توانایی ها و استعدادهای خود است؛ تا بتوانند با هدف گذاری و برنامه ریزی صحیح به سمت پیشرفت حرکت کنند. مهارت آموزی، معیار سنجی درست و ارزیابی عادلانه از موفقیت ها و شکست ها در فرایند طرحواره درمانی بسیار مهم است

منبع:

http://maziyarjelveh.com/failure-schema/


هیچ وقت ازهیچ شرایطی راضی نیستم!


در صورت فعال شدن طرحواره معیارهای سرسختانه ( یا به تعبیر علمی طرحواه معیارهای سختگیرانه ) افراد هیچ وقت از شرایط موجود راضی نیستند. معمولا این طرحواره در سه حوزه قابل شناسایی است که در این مقاله به بررسی حوزه وسواسی می پردازیم و در مقاله بعدی حوزه های منزلت طلبی و موفقیت طلبی را مورد بررسی قرار می دهیم :


طرحواره معیارهای سرسختانه از حوزه وسواسی:

در این نوع از طرحواره معیارهای سرسختانه ( یا به تعبیر علمی معیارهای سختگیرانه ) افراد همه چیز را در بهترین و ایده آل ترین حالت ممکن می خواهند. به جزئیات کم اهمیت و پیش‌ پا افتاده گیرهای الکی می‌دهند. ازاشتباه کردن می ترسند. ترجیح می دهند که به هیچ وجه مورد انتقاد قرار نگیرند.

کارشان کنترل کردن است. گویی که کنترل گری موجب کاهش اضطراب آنان می‌شود. چارچوب‌های آنان غیر قابل انعطاف است. کوچکترین ایرادی اعصابشان را به هم می‌ریزد و موجب آشفتگی وعصبانیت آنان می شود. توجه بیش از حد آنها به جزئیات باعث می شود که اصل موضوع فراموش شود. روی آرامش و لذت را نمی بینند و یا شاید خود را از آن محروم می کنند. یکی دیگر از ویژگی هایی که این افراد دارند سرزنش خود و دیگران است. بابت هر موضوع پیش پا افتاده‌ای نشخوار ذهنی دارند. شالوده اصلی این اشتغال ذهنی بد و بیراه گفتن به خود و در مرحله بعدی به دیگران است. آنان با خودشان نامهربان هستند. انگار که با یک ذره بین بزرگ همه رفتارها و افکار خود را زیر نظر دارند. به محض دیدن کوچکترین موضوعی به خود حمله می کنند. عیب جویی می کنند و شخصیت خود را زیرسوال می برند. رفتارهای وسواس گونه ای دارند و وقتی سایر شرایط زندگی را نمی توانند کنترل کنند، اضطراب بیش از اندازه را تجربه خواهند کرد. در این شرایط وسواس به آنها کمک می‌کند تا اوضاع را تحت کنترل خود درآورند؛ اما مسیر را اشتباه انتخاب کرده‌اند. در واقع رفتارهای وسواس گونه شدت و قدرت طرحواره آنان را افزایش می دهند.

اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.

مازیار جلوه

زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی

منبع:

http://maziyarjelveh.com/scrupulous-standing-criteria/


در طرحواره معیارهای سختگیرانه افراد به دنبال بهترین ها هستند.

باید و نباید های زیادی در زندگی دارند. مثلاً اینکه همیشه باید رتبه اول باشند.

هر کار و فعالیتی را باید طبق یک نظم خاص و در حد عالی انجام دهند.

زمان برای آنها بسیار مهم است.

معتقد هستند که باید از تمام زمانی که دارند بهترین استفاده را ببرند. شاید از نگاه آنها تفریح، استراحت و روابط اجتماعی با دوستان، وقت تلف کردن باشد.

اهل رقابت هستند و شاید هم چشم و هم چشمی!

برای رسیدن به منزلت اجتماعی، برجسته بودن، ثروت و قدرت سخت تلاش می کنند.

بله کاملا درست متوجه شده اید. به نظر می رسد خود و البته زندگی را در یک قالب دگم و انعطاف ناپذیر می بینند.

در نگاه اول پویایی آنها مثال‌زدنی است. اما وقتی ریز تر می شویم چشمک زدن مسائلی ذهن را به تأمل بیشتری وادار می کند.

اگر زمان و بهینه استفاده کردن از آن، اهمیت ویژه ای دارد، به چه دلیل خانواده، دوستان، تفریح و استراحت اهمیت کمتری دارند؟

واقعاً چه چیزی را فدای چه چیزهایی می کنند؟ معمولاً این افراد دردهای روان تنی بسیاری دارند؛ بیماری هایی که اساس روانی دارند؛ مانند سردرد، معده درد، دردها یا تنش های عضلانی، گرفتگی و فشار، اثنی عشر، هموروئید، سندروم روده تحریک پذیر، فشارخون، بی خوابی، خستگی و غیره.

افرادی که در دام این طرح واره هستند دغدغه اصلی شان این است که فشار زیادی را تحمل می کنند. برای بهتر بودن سخت در تلاش هستند و می جنگند.

نکته اینجاست که این افراد از سختگیرانه بودن معیارهای شان چندان آگاه نیستند! اتفاقاً اگر از اطرافیان بشنوند که چقدر تلاشگر و موفق هستید آشفته می شوند؛ چون اعتقاد دارند که میزان تلاش و دستاوردهای شان کاملا معمولی است. زندگی در کارکردن خلاصه شده است.

معنای زندگی شاید کار و کسب مقام و منزلت اجتماعی باشد. تا آخرین نفس جلو می روند.


طرحواره معیارهای سختگیرانه


معیارهای سختگیرانه یا کمال گرایی ناکارآمد منجر به تجربه گستره وسیعی از احساسات منفی می‌شود. اضطراب درماندگی، ناراحتی و خشم ازجمله این احساسات هستند. دغدغه اصلی آنها که به قول معروف روی نرو nerve آنان است زمان است.

کارهای زیادی دارند.

برنامه ریزی هم می کنند اما زمان کم می آورند .

حتی ممکن است از این شاخه به آن شاخه بپرند.

در آن واحد چند هدف دارند.

دردهای بدنی را دوباره و دوباره تجربه می‌کنند و هیچ فرصتی را برای درمان بازی تفریح و یک سبک زندگی سالم اختصاص نمی دهند.

یک دور معیوب یک چرخه تکراری و باز هم فعال شدن طرحواره ها !

علیرغم اینکه خسته می شوند و انرژی کم می‌آورند باز هم کارها و مسئولیت‌های بیشتری را بر عهده می‌گیرند.

داستان اینجاست که شاید قبول کنند که مسئولیت‌های شان زیاد است، اما باز هم به محض کاهش کارها صدای طرحواره معیارهای سختگیرانه بلند می‌شود.

در مقاله بعدی می‌خواهیم انواع طرحواره معیارهای سختگیرانه را بیان کنیم. طرحواره ای که اگر درمان نشود طرحواره شکست یا  طرحواره نقص شرم ، رهاشدگی نوع یک، و خود انضباطی ناکافی را فعال خواهد کرد.

اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.

مازیار جلوه

زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهای

منبع:

http://maziyarjelveh.com/schematic-rigorous-criteria/



در طرحواره معیارهای سختگیرانه افراد به دنبال بهترین ها هستند.

باید و نباید های زیادی در زندگی دارند. مثلاً اینکه همیشه باید رتبه اول باشند.

هر کار و فعالیتی را باید طبق یک نظم خاص و در حد عالی انجام دهند.

زمان برای آنها بسیار مهم است.

معتقد هستند که باید از تمام زمانی که دارند بهترین استفاده را ببرند. شاید از نگاه آنها تفریح، استراحت و روابط اجتماعی با دوستان، وقت تلف کردن باشد.

اهل رقابت هستند و شاید هم چشم و هم چشمی!

برای رسیدن به منزلت اجتماعی، برجسته بودن، ثروت و قدرت سخت تلاش می کنند.

بله کاملا درست متوجه شده اید. به نظر می رسد خود و البته زندگی را در یک قالب دگم و انعطاف ناپذیر می بینند.

در نگاه اول پویایی آنها مثال‌زدنی است. اما وقتی ریز تر می شویم چشمک زدن مسائلی ذهن را به تأمل بیشتری وادار می کند.

اگر زمان و بهینه استفاده کردن از آن، اهمیت ویژه ای دارد، به چه دلیل خانواده، دوستان، تفریح و استراحت اهمیت کمتری دارند؟

واقعاً چه چیزی را فدای چه چیزهایی می کنند؟ معمولاً این افراد دردهای روان تنی بسیاری دارند؛ بیماری هایی که اساس روانی دارند؛ مانند سردرد، معده درد، دردها یا تنش های عضلانی، گرفتگی و فشار، اثنی عشر، هموروئید، سندروم روده تحریک پذیر، فشارخون، بی خوابی، خستگی و غیره.

افرادی که در دام این طرح واره هستند دغدغه اصلی شان این است که فشار زیادی را تحمل می کنند. برای بهتر بودن سخت در تلاش هستند و می جنگند.

نکته اینجاست که این افراد از سختگیرانه بودن معیارهای شان چندان آگاه نیستند! اتفاقاً اگر از اطرافیان بشنوند که چقدر تلاشگر و موفق هستید آشفته می شوند؛ چون اعتقاد دارند که میزان تلاش و دستاوردهای شان کاملا معمولی است. زندگی در کارکردن خلاصه شده است.

معنای زندگی شاید کار و کسب مقام و منزلت اجتماعی باشد. تا آخرین نفس جلو می روند.

طرحواره معیارهای سختگیرانه

معیارهای سختگیرانه یا کمال گرایی ناکارآمد منجر به تجربه گستره وسیعی از احساسات منفی می‌شود. اضطراب درماندگی، ناراحتی و خشم ازجمله این احساسات هستند. دغدغه اصلی آنها که به قول معروف روی نرو nerve آنان است زمان است.

کارهای زیادی دارند.

برنامه ریزی هم می کنند اما زمان کم می آورند .

حتی ممکن است از این شاخه به آن شاخه بپرند.

در آن واحد چند هدف دارند.

دردهای بدنی را دوباره و دوباره تجربه می‌کنند و هیچ فرصتی را برای درمان بازی تفریح و یک سبک زندگی سالم اختصاص نمی دهند.

یک دور معیوب یک چرخه تکراری و باز هم فعال شدن طرحواره ها !

علیرغم اینکه خسته می شوند و انرژی کم می‌آورند باز هم کارها و مسئولیت‌های بیشتری را بر عهده می‌گیرند.

داستان اینجاست که شاید قبول کنند که مسئولیت‌های شان زیاد است، اما باز هم به محض کاهش کارها صدای طرحواره معیارهای سختگیرانه بلند می‌شود.

در مقاله بعدی می‌خواهیم انواع طرحواره معیارهای سختگیرانه را بیان کنیم. طرحواره ای که اگر درمان نشود طرحواره شکست یا  طرحواره نقص شرم ، رهاشدگی نوع یک، و خود انضباطی ناکافی را فعال خواهد کرد.

اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.

مازیار جلوه

زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی

منبع:

https://maziyarjelveh.com/schematic-rigorous-criteria/



طرحواره گرفتار خود تحول نیافته از دو منظر فعال می شود: از طرفی منظور از گرفتار این است که فرد در شخصیت افراد مهم زندگی اش ذوب می شود. به نحوی که نمیتواند هویت مستقلی برای خود در نظر بگیرد. این افراد معمولاً پدر، مادر، همسر، بهترین دوست و یا سمبل آنها هستند (مانند طرحواره درمانگر ). گرفتاری در هویت افراد دیگر منجر به این خواهد شد که از فردیت یافتگی و رشد اجتماعی فرد جلوگیری شود.


طرحواره گرفتار


ویژگی های افراد دارای طرحواره گرفتار خود تحول یافته

این فرآیند به نحوی پیش می رود که مثلا اگر طرف مقابل مادر باشد، گیر و کنترلش از تمام جهات بر فرزندش سایه افکنده است. در طرحواره درمانی جفری یانگ به کرات مشاهده شده است که مراجعین گرفتار و وابسته این کنترل می شوند. یعنی نمی خواهند و یا نمی توانند خودشان تصمیم‌گیرنده باشند. از منظر دیگر اگر طرحواره خود تحول نیافته فعال باشد، معمولاً احساس پوچی مراجعین قالب است. بنابراین زمانی که طرحواره گرفتار خود تحول نیافته فعال است، گرفتاری فرد در دیگری منجر به پوچی و بی هویتی مراجع شده است. خودآگاهی این افراد بسیار پایین است. نمی‌دانند که هستند و چه میخواهند. از استعدادهای خود شناختی ندارند و کمتر به دنبال کشف آنها رفته‌اند. اگر فرد در دوران کودکی تحت کنترل، فشار و یا پرتوقعی والدین سلطه گر خود باشد، بدون شک این طرح واره فعال خواهد شد.


طرحواره گرفتار


معمولاً این طرحواره با طرحواره طرد رهاشدگی، طرحواره نقص شرم، طرحواره وابستگی بی کفایتی، طرحواره اطاعت، طرحواره شکست، طرحواره ایثار و طرحواره محرومیت هیجانی رابطه دارد. هدف اصلی طرحواره درمانی برای مدیریت این اسکیما کمک به مراجعین جهت رشد خویشتن آنهاست. به نحوی که بتوانند از سرکوب تصمیم ها و استعدادهای طبیعی شان، عقاید، احساسات، تمایلات، خواسته ها و چارچوب های خود جلوگیری کرده و آنها را بیان نمایند. در صورت خارج شدن از پوسته کنترل دیگران و اتخاذ تصمیمات خود، موفقیت این شیوه درمانی بارز می‌گردد. آنها باید یاد بگیرند نه از رابطه با دیگران اجتناب کنند و نه در آنها حل شوند.

 مازیار جلوه

زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی

منبع:

https://maziyarjelveh.com/caught-schema/



زمانی که تله معیارهای سختگیرانه فعال می شود افراد هیچ زمانی از شرایط موجود راضی نیستند. در مقاله قبل تله معیارهای سختگیرانه را در حوزه وسواسی مورد بررسی قرار دادیم در این مقاله تله معیارهای سختگیرانه از حوزه موفقیت طلبی و منزلت طلبی توسط طرحواره درمانگر مازیار جلوه مورد بررسی قرار می دهیم .


تله معیارهای سختگیرانه از حوزه موفقیت طلبی:

شاید اصطلاح معتاد به کار را شنیده باشید. افراد معتاد به کار در این حوزه قرار دارند. آنها شبانه روز مشغول فعالیت و کار هستند. تفریح و استراحت را وقت تلف کردن می دانند. همه چیز را در زندگی فدای موفقیت کاری می کنند. استرس و اضطراب زیادی را هم متحمل می شوند. اگرچه که از میانگین افراد دور و بر خود موفق تر هم هستند؛ اما دائماً به دنبال سخت‌تر کردن معیارها و اهداف خود می باشند. اگر طرحواره معیارهای سختگیرانه با طرحواره شکست همراه باشد، ایده‌آل های شما بلند پروازانه خواهد شد. به نحوی که رسیدن به آنها غیرممکن و یا بسیار فرسایشی می شود. در نتیجه به شکست و طرحواره خود انضباطی ناکافی منجر خواهد شد. در این صورت معیارهای سختگیرانه شما زمین گیرتان کرده است.

در فرایند طرحواره درمانی می‌خواهیم به افراد بیاموزیم که معیارهای موفقیت در یک پیوستار قرار دارند. نباید زندگی را صفر و یک نگاه کرد. هر قدمی حتی کوچک، می تواند یک هدف باشد. هدفی که رسیدن به آن شادی را به همراه دارد. شادی ای که در کنار سایر جنبه های زندگی معنا پیدا خواهد کرد.


تله معیارهای سختگیرانه 2

تله معیارهای سختگیرانه از حوزه منزلت طلبی:

افرادی که درگیر این طرحواره هستند به منزلت، ثروتمندی، جایگاه اجتماعی شغلی و زیبایی اشتغال ذهنی دارند. حرکت و اصرار مضاعف این افراد برای رسیدن به این جایگاه نوعی جبران افراطی برای طرحواره نقص شرم و احساس بی ارزشی است. افراد در این طرحواره خیلی چیزها دارند و یا به دست می آورند؛ اما هیچ وقت راضی نیستند! احساس خوشحالی ندارند. دیگران را کلافه کرده اند. گویی که خوره نیتی دارند. انتظاراتشان از خودشان بسیار بالاست و زمانی که نمی‌توانند به معیارهایشان دست پیدا کنند، خود را مستحق تنبیه می دانند. در بسیاری از مواقع منزلت طلبی راهکاری است برای جبران یک محرومیت هیجانی عمیق. آنان با رفتارهای جبرانی خود و با کسب مقام، جایگاه، ثروت و زیبایی می خواهند خلا عاطفی خود را جبران کنند.

بسیاری از انتخاب ها برای ازدواج جبرانی است برای پر کردن خلأهای قبلی. اگر چه با ثروت کلان می توانند آرزوهای خود را برآورده کنند، اما شاید دائما جای خالی عشق و صمیمیت را احساس خواهند کرد.

مازیار جلوه

زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی

منبع:

http://maziyarjelveh.com/trapped-rigorous-measures/


هیچ وقت ازهیچ شرایطی راضی نیستم!


در صورت فعال شدن طرحواره معیارهای سرسختانه ( یا به تعبیر علمی طرحواه معیارهای سختگیرانه ) افراد هیچ وقت از شرایط موجود راضی نیستند. معمولا این طرحواره در سه حوزه قابل شناسایی است که در این مقاله به بررسی حوزه وسواسی می پردازیم و در مقاله بعدی حوزه های منزلت طلبی و موفقیت طلبی را مورد بررسی قرار می دهیم :


طرحواره معیارهای سرسختانه از حوزه وسواسی:

در این نوع از طرحواره معیارهای سرسختانه ( یا به تعبیر علمی معیارهای سختگیرانه ) افراد همه چیز را در بهترین و ایده آل ترین حالت ممکن می خواهند. به جزئیات کم اهمیت و پیش‌ پا افتاده گیرهای الکی می‌دهند. ازاشتباه کردن می ترسند. ترجیح می دهند که به هیچ وجه مورد انتقاد قرار نگیرند.

کارشان کنترل کردن است. گویی که کنترل گری موجب کاهش اضطراب آنان می‌شود. چارچوب‌های آنان غیر قابل انعطاف است. کوچکترین ایرادی اعصابشان را به هم می‌ریزد و موجب آشفتگی وعصبانیت آنان می شود. توجه بیش از حد آنها به جزئیات باعث می شود که اصل موضوع فراموش شود. روی آرامش و لذت را نمی بینند و یا شاید خود را از آن محروم می کنند. یکی دیگر از ویژگی هایی که این افراد دارند سرزنش خود و دیگران است. بابت هر موضوع پیش پا افتاده‌ای نشخوار ذهنی دارند. شالوده اصلی این اشتغال ذهنی بد و بیراه گفتن به خود و در مرحله بعدی به دیگران است. آنان با خودشان نامهربان هستند. انگار که با یک ذره بین بزرگ همه رفتارها و افکار خود را زیر نظر دارند. به محض دیدن کوچکترین موضوعی به خود حمله می کنند. عیب جویی می کنند و شخصیت خود را زیرسوال می برند. رفتارهای وسواس گونه ای دارند و وقتی سایر شرایط زندگی را نمی توانند کنترل کنند، اضطراب بیش از اندازه را تجربه خواهند کرد. در این شرایط وسواس به آنها کمک می‌کند تا اوضاع را تحت کنترل خود درآورند؛ اما مسیر را اشتباه انتخاب کرده‌اند. در واقع رفتارهای وسواس گونه شدت و قدرت طرحواره آنان را افزایش می دهند.

اگر برایتان مهم است که در کنار خانواده، پدر و مادر، همسر و فرزندان؛ در محل کار کنار همکاران و دوستان وجهه عاطفی و اجتماعی خودتون رو حفظ کنید، پیشنهاد می کنم در کنار یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مهارت های زندگی را بیاموزید.

مازیار جلوه

زندگی خود را دوباره بیافرینید با بینش رویش رهایی

منبع:

http://maziyarjelveh.com/scrupulous-standing-criteria/


در فرایند طرحواره درمانی به کرات متوجه این موضوع می شوم که افراد برای خارج شدن از پوسته طرحواره ای خود اضطراب بالائی را تجربه می کنند. پوسته ای که با گذشت زمان تیشه به ریشه آنان زده است. اما به دلیل این که مهره آشنای زندگی است، باز هم به صورت کاملاً ناخودآگاه قدرتمند می شوند.

به عنوان مثال کسی که دچار طرحواره محرومیت هیجانی است، خود ابرازگری را نیاموخته و از بیان خواسته ها، احساسات و انتظارات خویش امتناع کرده و اذعان دارد که به این شیــوه می تواند از تجربه احساسات منفی، خلاصی یابند. ارتباطات شفاف را فدای خودخوری و روابط مبهم می کند.

برخی از افرادی که درگیر طرحواره نقص شرم هستند، دائماً در تلاش اند که خود را بهتر از آنچه که واقعاً هستند نشان دهند. موفق تر، جذاب تر، بهترین و برجسته ترین. بسیاری از آن ها خود را درگیر کار طاقت فرسا می کنند که به آن اعتیاد به کار می گوئیم. بسیاری برای فرار از آن دچار ایثارگری و یا قدرت طلبی افراطی شده و شکست در ارتباط را تجربه می کنند. همه کسانی که درگیر تله طرحواره ای هستند، فکر می کنند که بهترین و اصولی ترین کارها را انجام و پخته ترین افکار را دارند.

حال زمانی که این افراد برای درمان مراجعه می کنند با بینشی که کسب می کنند، می توانند از دام طرحواره های خود رها یابند. زندگی خود را بهتر مدیریت کنند و نیاز به امنیت خود را ء نمایند.

اما معمولاً این فرایند به راحتی و بدون کمک تخصصی طرحواره درمانگر امکان پذیر نیست. دلیل این موضوع تمایل بیش از حد برای تکرار روال گذشته است. یادمان باشد طرحواره سپری در برابر تغییر است. اگر کمک تخصصی نگیریم تغییر میسر نخواهد شد.

به عبارت دیگر در عین حال که موضوع برایشان شفاف می شود باز هم تمایل به چرخه معیوب زندگی را دارند.

تغییر با اضطراب همراه است. حتی تغییر دکوراسیون اتاق هم اضطراب برانگیز است. چه برسد به روان درمانی، تغییر و تضعیف باورهای مان!

واقعیت این است که انتظار می رود همان اهمیتی که برای جسم قائل هستیم برای روح و روان هم قائل باشیم. جراحی و دردی که در اتاق عمل اتفاق می افتد در روان درمانی هم وجود دارد. چطور می شود که با کوچک ترین دردی به پزشک مراجعه و خود را برای عمل جراحی آماده می کنیم؟ اما در جریان روان درمانی اضطراب موجود برایمان سخت تر قابل تحمل است؟

فرار یکی از موانع رایج در راه تغییر طرحوارها است. نمونه این مانع، در میگساری و اعتیاد به سیگار و مواد مخدر و حتی پرخوری و اعتیاد به کار و وسواس شستشو بارز مشهود است. فرد برای فرار از مشکلات خود را غرق در یک فعالیت نامرتبط می کند؛ البته این تغییر رویه تا حدودی هدفمند است. هدف آن می تواند کاهش شدت درد و رنج ناشی ازطرحواره ها باشد؛ که قطعاً منجر به بقاء آن ها می شود. برای همین است که معتقدم طرحواره سپری است در برابر تغییر.

عده ای هم معتقد هستند که کار درست را می کنند! آن ها سرنوشت خود را پذیرفته اند، می سازند و می سوزند! پس اینجا هم طرحواره سپری در برابر تغییر است. بنابراین تلاشی برای تغییر نمی کنند. این افراد ومی به مراجعه نمی بینند. برای شان آرزوی موفقیت می کنیم!

شاید تا اینجا متوجه شده باشید که هر رفتاری که به اجتناب، فرار و یا تسلیم در برابر درمان شود، منتج به تکرار طرحواره ها در زندگی کنونی خواهد شد. بازهم طرحواره سپری می شود در برابر تغییر.

طرحواره سپری در برابر تغییر یعنی مقاومتی که به صورت ناخودآگاه در برابر تغییرات مثبت تجربه می کنیم. عده ای از مراجعین، خیلی با انرژی شروع می کنند. اما وسط راه خسته می شوند و پس از یک غیبت کوتاه و یا طولانی دوباره شروع می کنند. در واقع هر از گاهی که عشق شان کشید، اقدام می کنند. معتقد هستم که تغییر با سرعت کم رخ می دهد.

این مقاله و یا سایر نوشته های مشابه به افراد کمک می کنند تا با نشانه های مشکل ساز در خود و زندگی روزمره آشنا شده و آنها را جدی بگیرند. اما ابداً نمی تواند منجر به حل آن ها شود.

برای بهبود شرایط در افکار، احساسات، رفتارها، انتخاب و تصمیمات حضور و مدد یک درمانگر صاحب صلاحیت اامی است. در صورت نیاز مشاوره فردی را فراموش نکنید.

منبع:

http://maziyarjelveh.com/barriers-to-change/



اینکه اضطراب جدایی چیست یکی از مهمترین سوالاتی است که در طرحواره درمانی به آن اشاره می شود. کیفیت روابط خانوادگی در شکل گیری شخصیت و طرحواره های کودکان بسیار حائز اهمیت است. روابط میان پدر و مادر، برادران و خواهران، پدر با هر یک از فرزندان، مادر با هر یک از کودکان و شاید دیگر افراد مهم زندگی؛ مانند پدر بزرگ و مادر بزرگ.

این موضوع در علوم روانشناختی به قدری اهمیت دارد که بسیاری از روان شناسان بزرگ مانند فروید، جفری یانگ، ملانی کلاین، اریکسون، سالیوان و جان بالبی به آن پرداخته اند. به نظر می رسد یکی از پایه های اصلی شکل گیری طرحواره طرد و رها شدگی ریشه در کیفیت و چگونگی این روابط داشته باشد.

در تجزیه و تحلیل شکست عاطفی نیز پای اضطراب جدایی در میان است. موضوعی که در طرحواره درمانی نیز مطرح است.

شاید بهتر باشد همین جا اشاره کنم که یکی دیگر از نیازهای بنیادینی که در کنار ابراز خود، نیاز پذیرش محدودیت، و نیاز به امنیت باید در کودکی برآورده شود (نیاز دلبستگی) است؛ که در ادامه مفصل تر توضیح خواهم داد.

یکی از سردمداران اصلی که به شرح این مفهوم پرداخته است”جان بالبی” است.

وی به تفصیل به سوال بنیادین اضطراب جدایی چیست می پردازد.

او موکداً عنوان می کند که کودکان در نشان دادن دلبستگی به چند روش عمل می کنند: عده ای از آنان دلبستگی ایمن دارند.

یعنی اضطراب و تنش را عموماً تجربه نمی کنند. مخصوصاً زمانی که از عزیزان خود جدا می شوند.

عده ای دیگر دچار دلبستگی ناایمن می شوند که با جدائی، حتی موقتی از نزدیکان و عزیزان به شدت مضطرب و وحشت 

یکی از مفاهیم مشابه با (دلبستگی) مفهوم نقش پذیری است. فرایند شکل گیری آنها تقریباً یکی است. با این تفاوت که نقش پذیری در جانوران و دلبستگی در انسان ها به وجود می آید.

نقش پذیری در واقع نوعی یادگیری است که جانوران کم سن بواسطه آن، رفتارها و عکس العمل های خانواده خود را می آموزند. مثلاً جوجه اردکی که از تخم بیرون می آید، از اولین موجودی که کنار خود می بیند تقلید می کند. اما رفته رفته این تقلید محدود به کسی می شود که احتمالاً همین مادر است.

به نظر می رسد در دلبستگی هم همین روند حاکم است. واکنش نوزاد در ابتدا معطوف به همه افراد دوروبر خود است؛ اما رفته رفته، رفتارش نسبت به نزدیکان و غریبه ها متفاوت می شود. یعنی همان محدودیتی که در نقش پذیری وجود دارد در دلبستگی هم دیده می شود. اینکه اضطراب جدایی چیست و دلبستگی و نقش پذیری چه ارتباطی با طرحواره رهاشدگی دارد با مطالعه این مقاله رفته رفته برای تان روشن می شود.

بالبی در لندن متولد شد. چهارمین فرزند از شش فرزند خانواده بود. مادر سخت گیری داشت و به نظر نیاز بنیادین ابراز خود را در جان ء نکرده بود. بنابراین جان توجه، نوازش، حمایت و همدلی و عاطفه کمی از مادرش گرفته بود.

در حضور کم رنگ مادر یک پرستار از او مراقبت می کرد که ارتباط عاطفی بین آنها بسیار پررنگ بود. اما در چهار سالگی او را ترک کرد؛ این جدایی برای جان دومین خلاء عاطفی محسوب می شد و به راستی مانند از دست دادن مادر بود. در ۷ سالگی او را به مدرسه شبانه روزی فرستادند. تا اینجا هر خواننده ای کم و بیش متوجه ارتباطات می شود: تاریخچۀ خانوادگی، کیفیت زندگی کودکی، دلبستگی، تشکیل طرحواره ها، طرحواره رها شدگی و یا محرومیت هیجانی، وابستگی و …

بالبی با پیشنهاد پدر، برای تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه کمبریج رفت و پس از پایان دادن به آن زیر نظر دکتر لویس به مطالعه روانپزشکی پرداخت. روانپزشکی و روانکاوی پایه ای شد که او بتواند ایدئولوژی فکری خود را گسترش دهد. بالبی معتقد بود که تجربیات اولیه کودک در خانواده برای رشد و سلامت روان اهمیت زیادی دارد.

آفرین درست متوجه شدید! همان موضوعی که در طرحواره درمانی اهمیت بسزائی دارد….

بالبی مشاهده کرد که کودکان هنگام جدائی از مراقب اصلی و مخصوصاً مادرشان اضطراب زیادی را نشان داده و نیاز به امنیت را بسیار مشهود احساس می کنند. به راستی چرا خانواده و مخصوصا مادر تا این حد برای رشد کودک مهم است؟ وی این اضطراب را، اضطراب جدائی نامید؛ که در آن رفتار دلبستگی فعال می شود و تا زمان دیدار مخاطب که در این سن(مادر) است، ادامه دارد.

بنابراین اگر ریشه ای تر تحلیل کنیم برای پاسخ به این سوال که اضطراب جدایی چیست رگه های اضطراب جدائی و دلبستگی نا ایمن را در شکل گیری طرحواره ها مخصوصاً طرحواره طرد و رها شدگی می یابیم.

در تبیین اینکه اضطراب جدایی چیست میبینیم که ردپای آن، طرحواره رهاشدگی و دلبستگی در رفتارهائی مثل تهدیدهای کودک به ترک کردن، قهر کردن، طرد کردن، بیماری والدین، طلاق و متارکه، دعوا و زد و خورد وجود دارد. از نظر بالبی انسان ها در هر سنی که باشند شادترین و کاملترین لحظه ی زندگی را زمانی می دانند که کسی را در کنار خود دارند، می توانند به شانه های او تکیه کنند، روی او حساب کرده و از او کمک بگیرند. بنابراین دلبستگی تا پایان عمر ادامه می یابد چه ایمن و چه نا ایمن.

اینکه فرد به وجود تکیه گاه در زندگی خود اعتقاد داشته باشد بسیار بسیار مهم است. بنابراین عدم وجود این ایمان یا اعتقاد، فی نفسه به معنای رها بودن است. نظر شما چیست؟

با قرار گرفتن در این مسیر چه بسا به سمت وابستگی عاطفی هدایت شود؛ و از این طریق است که ناخودآگاه برای یافتن تکیه گاه به جلو حرکت می کند. فرد با آویزان شدن و یا چسبیدن می خواهد به نوعی از بلاتکلیفی و رهائی، رها شود.

احتمالاً تا اینجای مقاله متوجه این موضوع شده باشیدکه دلبستگی و برآورده کردن نیاز دلبستگی فراتر از برآورده کردن نیاز غذا و سلامت جسمانی کودک است. برای ء آن نیاز به رابطه ایمن و ایجاد امنیت روانی است.

اگر این سئوال برای تان پیش آمده که دلبستگی چه تفاوتی با وابستگی دارد؟ می توانم این گونه پاسخ دهم:

همیشه معتقدم مثال زدن و بیان استعاره ها مسیر بینش و درک مطالب را هموارتر می کند؛ پس اگر موافق باشید به این صورت ادامه می دهم:

همان طور که می دانید جنین و یا حتی نوزاد در اوایل تولد خود برای بقاء و رفع نیازهای خود محتاج به حضور مادر و یا مراقبت است. نیازهایی مانند گرسنگی، تشنگی، گرما و سرما. یعنی در صورت نبود مادر، زندگی اش به خطر می افتد. به این موضوع وابستگی می گوئیم.

با رشد کودک متوجه می شویم که در برآورده کردن نیازها کمی مستقل عمل می کند. با بزرگتر شدن و پخته تر شدن این استقلال مشهودتر می شود. این زمانی است که حتی اگر مادر به مدت کوتاهی نباشد، بقاء کودک به خطر نمی افتد؛ اما دلش تنگ می شود. این حالت دلبستگی است.

حال اگر در جریان وابستگی کودکی نیازهای عاطفی برآورده شود، مقدمه ای برای شکل گیری دلبستگی ایمن خواهد شد؛ و متقابلاً اگر نیازهای عاطفی کم اهمیت تلقی شده و یا نادیده گرفته شوند مقدمه ای برای تشکیل دلبستگی نا ایمن و در بزرگسالی منجر به انجام رفتارهای وابستگی می شود.

چنان چه ترس از تنها شدن دارید و یا نگران از دست دادن والدین و یا افراد عاطفی تان در بیماری، جراحت، تصادف و یا مردن هستید و این ترس ها و نگرانی ها منجر به کاهش تمرکز، اشتغال فکرِی، و کاهش بازده در روابط اجتماعی، تحصیلی و کاری شده است و یا آنها را در خواب می بینید و یا اینکه منجر به ایجاد بیماری های روان تنی شده، و آثار آن را در شکست عاطفی می بینید، حتماً به یک طرحواره درمانگر صاحب صلاحیت مراجعه فرمائید.

منبع:

http://maziyarjelveh.com/separation-anxiety/



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مهارت فروشندگی درب ضد سرقت | خرید درب ضد سرقت aminmolayi35 طراحی لینک وایرلس با گوگل ارث برایم بخند خرید اینترنتی انواع جاکفشی مدرن،جاکفشی ایستاده،جاکفشی ام دی اف کوه شیشه ای سیمرغ پلاس نمایندگی بوتان کرج | تعمیر پکیج و آبگمرکن بوتان ، ایران رادیاتور ، بوش ترس و لرز